جدول جو
جدول جو

معنی دره وزان - جستجوی لغت در جدول جو

دره وزان
(دَ رِ وَ)
دهی است از دهستان خورخوره بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 20هزارگزی جنوب خاور سقز و 6هزارگزی جنوب ده اسماعیلیه، 380 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. این ده دردو محل بفاصله 10 هزارگز واقع است بالا و پائین نامیده میشوند و سکنۀ پائین 240 تن است. دره وزان پائین 5هزارگزی خاور ده اسماعیلیه و دره وزان بالا 5هزارگزی جنوب آن ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقع در 20هزارگزی جنوب باختری دیواندره. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان تمین بخش میرجاوه شهرستان زاهدان. واقع در 37هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 13هزارگزی باختر راه فرعی خاش به میرجاوه، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ ریگی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ هَُ)
دهی است از دهستان خورخوره بخش دیواندره شهرستان سنندج. واقعدر 52هزارگزی باختر دیواندره و 10هزارگزی شمال باختری بست، با 110 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ مَ)
دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 38هزارگزی شمال باختری گهواره و 6هزارگزی دوشمیان، کنار رود خانه زمکان، با350 تن سکنه. آب آن از رود خانه زمکان و شراب هلول و راه آن مالرو است. اهالی آن از تیره تفنگچی هستند و زمستان برای تعلیف احشام خود به گرمسیر جگیران میروند. این ده در دو محل واقع به علیا و سفلی مشهور است و سکنۀعلیا 200 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان اورامان شهون بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 3هزارگزی جنوب پاوه و کنار راه پاوه به روانسر، با 171 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 55هزارگزی شمال باختری شوسف و 19هزارگزی خاور هشتوکان، با 108 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ دُ)
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد. واقع در 8هزارگزی شمال خرم آباد و 5هزارگزی خاورراه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، با 180 تن سکنه. آب آن از سرآب دره ساکی و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀ بیرالوند هستند و زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ وِ)
دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 3هزارگزی شمال سنقر و 6هزارگزی شمال میخواران بالا. آب آن از رود خانه ورمقان و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان حشمت آباد بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 30هزارگزی شمال خاوری دورود و کنار راه مالرو هزارجریب به زاغه، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و راه آن مالرو است. چندین مزرعۀ بزرگ و کوچک دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دره ای است در هندوستان که سلطان محمود غزنوی در آن شکار میکرد، گویند در یک روز سیصد و سی و سه گرگ در آن دره گرفتند، (برهان قاطع)، دره ای است در هندوستان، سلطان محمود غزنوی در آن شکار بسیار کرد، گویند در یک روز صد وسی گرگ در آنجا شکار کرد این قول صاحب برهان است و شعر فرخی در این باب غریب تر، (آنندراج) :
شکار گرگ جز محمود کس کرده ست لاواﷲ
جز او راباچنین حیوان کرا زور و توان باشد؟
به یک روز اندر، آن سی گرگ بگرفت و یکایک را
بزین آورد این اندر کدامین داستان باشد،
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان رستم آباد بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 10هزارگزی جنوب رامهرمز و 6هزارگزی خاور راه اتومبیل رو رامهرمز به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ وَ)
دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج. واقع در 52هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور و 12هزارگزی شمال شیخ عطار. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
آنکه دم در خانه بزرگان نگهبانی دهد نگهبان در حاجب قاپوچی، حارس نگهبان. یا دربان فلک آفتاب، ماه
فرهنگ لغت هوشیار
میرآب
فرهنگ گویش مازندرانی
دربان
فرهنگ گویش مازندرانی